
عارف قزوینی
شمارهٔ ۳۷ - پارتی زلف!
۱
پارتی زلف تو از بس که ز دلها دارد
روز و شب بیسببی عربده با ما دارد
۲
کاش کابینه زلفت شود از شانه پریش
کو پریشانی ما جمله مهیا دارد
۳
به که این درد توان گفت که والاحضرت
در نیابت روش حضرت والا دارد
۴
بخت یار است ولی بخت بد آنجاست که یار
هرکجا پای نهد دست به یغما دارد
۵
فکر روز بد خود کن مکن آزار کسی
شب تاریک پی روز تو فردا دارد
۶
دارم امید شود دار مجازات به پا
خائن آن روز به دار است تماشا دارد
۷
گر به حق گویی حرف تو کسی پی ببرد
عارفا، شعر تو صد گونه معما دارد
تصاویر و صوت

نظرات