عارف قزوینی

عارف قزوینی

شمارهٔ ۴۰ - بیداری دشمن غفلت دوست

۱

ز خواب غفلت، هر دیده‌ای که بیدار است

بدین گناه اگر کور شد سزاوار است!

۲

زده است یکسره خود را به راه بد مستی

قسم به چشم تو ما مست و خصم هشیار است

۳

پلیس مخفی و نابود، محتسب به قمار

به خواب شحنه، عسس مست و دزد در کار است

۴

تو را از آن چه، به ساز کدام در رقصیم

مرا چه کار که انگشت کیست در کار است

۵

تو صحت عمل از دزد و راهزن مطلب

از آنکه مملکت امروز دزد بازار است

۶

گرفت وجهی و ما را به بیع قطع فروخت

ببین که در همه جا صرفه با خریدار است

۷

بگو به عقل منه پا بر آستانه عشق

که عشق در صف دیوانگان سپهدار است

۸

هر آن سری که ندارد سر وطنخواهی

الهی آنکه شود سرنگون که سربار است

۹

تو پایداری بین، عارف ار به دار رود

گمان مدار که از حرف دست بردار است

تصاویر و صوت

دیوان عارف قزوینی به کوشش عبدالله بهسرشتی - عارف قزوینی - تصویر ۴۶
دیوان میرزا ابوالقاسم عارف قزوینی، برلین، نوروز 1342 - تصویر ۱۰۰

نظرات