عارف قزوینی

عارف قزوینی

شمارهٔ ۴۲ - زهدفروشان

۱

اندر قمار عشق تو بالای جان زدند

هرچند باختند قماری کلان زدند

۲

با ترک چشم مست تو همدست چون شدند

مستان جور گشته در دین کشان زدند

۳

لولی‌وَشان ز بادهٔ گلرنگ پای گل

افروختند چهره شررها به جان زدند

۴

چشمش به دستیاری مژگان و ابروان

هرجا دلی گذشت به تیر کمان زدند

۵

غافل مشو ز طُرّه و خال و خطش که دوش

دامن بر آتش این (پر و پاکان) چیان زدند

۶

آتش به جان چند تن افتد که بی‌گناه

بی‌موجبی به ملتی آتش به جان زدند

۷

از پرده کار زهدفروشان برون فتاد

روزی که پا به دایرهٔ امتحان زدند

۸

ایران چنان تهی شده از هر کسی که دست

ایرانیان به دامن ما ناکسان زدند

۹

سردارهای مانده از کاوه یادگار

صف زیر بیرق و علم «شونمان» زدند!

تصاویر و صوت

نظرات