عارف قزوینی

عارف قزوینی

شمارهٔ ۵۶ - مساوات عشق

۱

در عشق بدان فرقِ شهنشاه و گدا نیست

کس نیست که در کوی بُتان بی‌سر و پا نیست

۲

در حُسن تو انگشت‌نما هستی و لیکن

در عشقِ تو جز من کسی انگشت‌نما نیست

۳

رسوای تو گشتیم من و دل به جهان نیست

جایی که در آن قصهٔ رسواییِ ما نیست

۴

مستم بگذارید بگریم به غمِ دل

جز اشک کسی در غمِ دل عقده‌گشا نیست

۵

این مهر که دارد به تو دل در همه کس نه

وین جای که داری تو به دل در همه جا نیست

۶

با یار سخن دوش شد از عالمِ وحدت

گفتم مشنو هر که تو را گفت خدا نیست

۷

بد گفت رقیب از پی و بشنیدم و گفتم

با یار که دل بد مکن این نیز به ما نیست

۸

در فتنهٔ یغماگریِ چشم تو ای شوخ

آن چیست که غارت‌زده در کشورِ ما نیست

۹

گر پُر شود ایران همه از حضرتِ اشرف

یک بی‌شرفی مثل رئیس‌الوزرا نیست

۱۰

صحبت به ادب کن برِ اهلِ ادب عارف

اینجاست که جای سخنِ پرت و پلا نیست

تصاویر و صوت

عارف قزوینی شاعر ملی ایران - عارف قزوینی - تصویر ۲۴۱
دیوان میرزا ابوالقاسم عارف قزوینی، برلین، نوروز 1342 - تصویر ۱۱۱
دیوان عارف قزوینی به کوشش عبدالله بهسرشتی - عارف قزوینی - تصویر ۶۶

نظرات

user_image
کژدم
۱۴۰۲/۱۱/۰۹ - ۱۳:۵۵:۵۵
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «بعد از حرکت از اصفهان و آمدن به عراق در هفتم رمضان ۱۳۳۸ قمری کاغذی از اصفهان از حضرت آقای نظام همایون رسید که در آن غزلی را که در استقبال غزل خواجه به مطلعِ پیش تو اگر رسم و ره مهر و وفا نیست ما را به جز از مهر تو در دل به خدا نیست ساخته بودند برای من فرستاده، من نیز غزل زیر را نوشتم.» تاریخ قمری برابر است با چهارم خرداد ۱۲۹۹.