عارف قزوینی

عارف قزوینی

شمارهٔ ۸۳

۱

داد حُسنت به تو تعلیم خودآرایی را

زیبِ اندام تو کرد این همه زیبایی را

۲

قدرتِ عشق تو بگرفت به سرپنجهٔ حُسن

طرفة العین ز من قوهٔ بینایی را

۳

هم مگر فتنهٔ چشم تو بخواباند باز

در تماشای تو آشوب تماشایی را

۴

ای بت شرق بنه پا به اروپا تا پای

به زمین خشکد بت‌های اروپایی را

۵

کرد سودای سر زلف تو دیوانه مرا

چه نهی سربه‌سر این آدمِ سودایی را

۶

فقط اندوخته در عشق شکیبایی بود

کرد تاراج غم عشق شکیبایی را

۷

دل به دریا زد و سر راه بیابان بگرفت

دل دریایی من بین سر صحرایی را

۸

به یکی خضر ره عالم وحدت شد و هیچ

کس نیابد به از این عالم تنهایی را

۹

اغلبم جا بس کوچهٔ بی‌سامانی است

با چنین جا چه خورم غصهٔ بی‌جایی را

۱۰

منحصر شد همه دار و ندارم به جنون

در چه ره خرج کنم این همه دارایی را

۱۱

سر دل تا که نخورده است به یک سنگدلی

پند سودی ندهد هرزه و هرجایی را

۱۲

حسّ من دشمن جان کیست نمی‌دانستم

که به من دشمنی است این همه دانایی را

۱۳

عارف از خطهٔ تهران سوی تبریز گریخت

تا تحمل نکند آن همه رسوایی را

تصاویر و صوت

عارف قزوینی شاعر ملی ایران - عارف قزوینی - تصویر ۴۳۶

نظرات

user_image
علیرضا زرین آرا
۱۴۰۲/۰۸/۱۲ - ۰۷:۲۵:۵۳
این شعر را مرحوم تاج اصفهانی همراه با خانم دلکش در آواز بیات اصفهان در یک محفل خصوصی اجرا کرده‌اند. شرح این مجلس را یکی از علاقه مندان نوشته که در زیر می‌آرورم.  بزم خصوصی استاد تاج اصفهانی و بانو دلکش در اصفهان این بزم در اصفهان بوده و آوازها هم در مایۀ اصفهان اجرا شده است! قبل از اینکه اجراها را بشنوید لازم است نکاتی دربارۀ این نوار ارزشمند گفته شود. گویا تاریخ اجرا اواخر دهۀ چهل بوده اما از نوازندگان و سایر هنرمندان موجود در آن بزم اطلاعات خاصی نداریم. ابتدا استاد تاج ابیاتی از سعدی می‌خواند. بانو دلکش به ایشان می‌گوید: "عالی به خدا اصلا هیچ فرقی نکرده با سی سال پیش!" و سپس خود بانو ابیاتی از عارف قزوینی می‌خواند. در ادامه استاد تاج غزلی که از سعدی شروع کرده بود را ادامه می‌دهد تا بانو دلکش هم پس از آن غزل عارف را ادامه دهد. پس از آنکه بانو دلکش آواز دوم خود را تمام کرد از استاد تاج می‌خواهد که برایش تصنیف مشهور "به اصفهان رو" را بخواند اما استاد تاج در جوابش می‌گوید شعری می‌خوانم که دلکش هم داشته باشد! و شروع کرد به خواندن این بیت: ای روی دلکشت مه اردیبهشت من ... (که قبلا به صورت مفصل در توضیح موضوع مناسب خوانی به این قطعه پرداخته شد). سپس بانو دلکش تصنیف "حال که رسوا شده ام می‌روی" را می‌خواند. در ادامه یکی از شعرای حاضر در بزم چند بیتی که به افتخار حضور بانو دلکش در آن محفل و در وصف صدای ایشان سروده بود را برای جمع می‌خواند. پس از آن بانو دلکش چند قطعه آواز می‌خواند و در پایان هم تصنیف "ساز شکسته" را اجرا می‌کند. این بود شرح حال مختصری از این برنامۀ ارزشمند که حدود یک ساعت به طول انجامید. یکی از حضار در چند نوبت تصویر واضح تری از آن بزم را به شنوندگان ارائه می‌دهد، مثلا وقتی که استاد تاج مصراع "سروی اگر لایق است قد خرامان اوست" را خواند این شخص گفت که منظور، دلکش است. و به همین ترتیب در چند جای دیگر از نوار نیز این گونه حالات را توصیف کرده است.