آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۰۰۶

۱

ای زلف پرشکن تو سراپا شکسته‌ای

گویا ز بار خاطر عشاق خسته‌ای

۲

عاشق نه‌ای چیست سرافکنده‌ای به پیش

دیوانه نیستی و سلاسل گسسته‌ای

۳

مجنون نه‌ای برای چه حیران و واله‌ای

هندو نه‌ای ز چیست بر آتش نشسته‌ای

۴

چون شاخ پر ثمر متمایل ز هر طرف

از بس که سر به حلقه فتراک بسته‌ای

۵

آیا به قصد کیست نگاهت که کرده راست

هرسو روان ز طره طرار دسته‌ای

۶

آشفته دل به حلقه خطش اسیر ماند

زلفش در این گمان که تو از بند جسته‌ای

۷

در مدحت علی زبانت چو عجز داشت

ای خامه زآن سبب سر خود را شکسته‌ای

تصاویر و صوت

نظرات