آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۰۱۵

۱

خصم با انبوه لشکر آمد و خیل سپاه

الغیاث ای دیده و دل الغیاث ای اشک و آه

۲

آه من بگذر زماه و اشک من ماهی بگیر

گر گرفته لشکر اعدا زماهی تا بماه

۳

کعبه ای دل بود خصم دغا اصحاب فیل

هان ابابیلی بکن خود نیمه شب بر این سپاه

۴

گرچه فرعون است دشمن رود نیل از چشم ساز

خصم را با لشکرش در لجه خود کن تباه

۵

خصم اگر نمرود باشد یا که خود تو پشه ‏

همتی خواه از خلیل و مغز دشمن را بکاه

۶

کاروان لطف حیدر آمد از پی غم مخمور

گرچه یوسف وارت افکندندن از حیلت بچاه

۷

گر جهان دشمن بود جویم مدد از ذوالفقار

برق سوزد گر بود آشفته یک عالم گناه

تصاویر و صوت

نظرات