آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۰۱۹

۱

ساقی به یاد دوست کرم کن پیاله‌ای

درویش را ز سفره یغما نواله‌ای

۲

برخیز زلف و رخ بنما و بچم که دل

خواهد بنفشه‌زار و گل و سرو و لاله‌ای

۳

محتاج درس و حکمت یونانیان چراست

خواند از کتاب عشق تو هرکس نواله‌ای

۴

طغرای خط به گرد رخت دل چو دید گفت

دارد به کف به فتوی خونم رساله‌ای

۵

خوی بر گل عذار تو گویی به صبح‌دم

بر برگ گل ز ابر چکیده است ژاله‌ای

۶

گفتم که ماهی و نبود ماه را کلاه

سروی به سر ز مشک نبسته کلاله‌ای

۷

بهر کساد حسن خطت می‌زند سلاح

وقت کسادی‌ست مه آرد چه هاله‌ای

۸

مطرب ز زخمه‌ای که تو بر پرده می‌زنی

هر زخم دل به نغمه او داشت ناله‌ای

۹

آشفته سرنوشت ازل داده لاجرم

ما را به پیر باده‌فروشان حواله‌ای

۱۰

آن پیر باده خانه وحدت علی که بود

امکان تمام از خم جودش فضاله‌ای

تصاویر و صوت

نظرات