
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۰۳۰
۱
از جرس دیدی فغان برخاسته
ناله از دل آنچنان برخاسته
۲
کیمیا دارد نشان سیمرغ نام
از وفا نام و نشان برخاسته
۳
رسم کجرفتاری اهل زمین
اولا از آسمان برخاسته
۴
استخوان دنیا و گردش ما سگان
زآن محبت از میان برخاسته
۵
نیشکر آورده حنظل نخل صبر
بو زگل و زگلستان برخاسته
۶
کافران بگسسته زنار و صلیب
رسم اسلام از جهان برخاسته
۷
نشئه از می رفته و نغمه زرود
شمع را سوز از زبان برخاسته
۸
نای را گشته نفس در دل گره
وز دل بربط فغان برخاسته
۹
خضر گمگشته در این ظلمت سرا
آب حیوان از میان برخاسته
۱۰
نوح را کشتی تبه گشته مگر
زین میانه بادبان برخاسته
۱۱
آتش نمرود سوزان و خلیل
آه و فریادش زجان برخاسته
۱۲
عاشق سودازده از آن میان
از سر سود و زیان برخاسته
۱۳
از پی حرز امان از هر بلا
مرغ طبعم مدح خوان برخاسته
۱۴
پرزنان آشفته شد سوی نجف
روی بر دار الامان برخاسته
نظرات