
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۰۳۸
۱
بجز زلف تو کفر و غیر چشمان تو ساحر نه
بجز رویت بهشت و جز لب لعل تو کوثر نه
۲
بدست چشم مستت زابروان تیغ دو سر دیدم
بجز در پنجه حیدر سر تیغ دو پیکر نه
۳
نی خامه شکر ریزد زوصف آن لب شیرین
مگو غیر ازنی هندوستان را هست شکر نه
۴
اگر ای دست حق دستم نگیری از سر رحمت
زخیل ممکناتم هست گوئی یار و یاور نه
۵
بپاداش عمل آشفته را دوزخ بود درخور
ولی با عفو جام تو مرا این حرف باور نه
نظرات