آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۰۴۹

۱

آفت دین و دل و فتنه هر مرد و زنی

آوخ ای غمزه جادو که چه پرمکر و فنی

۲

سبحه زاهد و زنار مغان هر دو گسست

که نه زاهد دل و دین دارد و نه برهمنی

۳

من کجا دعوی پرهیز کجا توبه کدام

که اگر خاره شود توبه تواش میشکنی

۴

به بناگوش و خطت مشگ و سمن شاید گفت

هم اگر غالیه سایند به برگ سمنی

۵

گر بود رستم دستان که بود پا بستت

گر از آن زلف تواش رشته بگردن فکنی

۶

الله الله که چه پیوسته ای ای سیل فراق

که اگر کوه بود صبر زجایش بکنی

۷

من نظر وقف بر آن نرگس زیبا کردم

تا خلایق همه دانند که منظور منی

۸

حرف در جوهر فرد دهنت هیچ مگوی

که در آن نقطه موهوم نگنجد سخنی

۹

یارم از لعل شکرخند اگر شیرینست

در وفاداریش آشفته تو هم گو نکنی

تصاویر و صوت

نظرات