
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۰۵۴
۱
بچین زلف تو پیوسته با چشم تو ابروئی
کمانی و کمندی را بهم پیوسته جادوئی
۲
بجز وحشی غزال تو که او مردم فریب آمد
شکار افکن که در چین و ختا دیده است آهوئی
۳
چه ای خال هندو زیر زلف آن پری پیکر
بروی بت کشیده طیلسان از مشک هندوئی
۴
زسر تا پا همه نازی زخوبان جمله همتائی
چه حاصل زین همه خوبی نگارینا که بدخوئی
۵
چرا آن سرو قد در چشم ما منزل نمیگیرد
اگر سرو سهی منزل گزیند بر لب جوئی
۶
نموده نافه خون در ناف آهوی ختا و چین
صبا از نافه زلف تو برده در ختا بوئی
۷
من از آشفتگی آشفته با زلفش نپیچیدم
بگو حال دلم آنجا صبا گر محرم اوئی
نظرات