آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۰۶

۱

جز عشق من بیسر و پا را هنری نیست

نخلی است وجودم که جز اینش ثمری نیست

۲

یکنظره بر آن منظرم از پای درافکند

بگریز که پیکان نظر را سپری نیست

۳

سیخ مژه داری بکباب دل عشاق

در رهگذری نیست که دود جگری نیست

۴

یک گام زخود دور ترک منزل یار است

در مرحله عشق بجز این سفری نیست

۵

بردار محبت نزند لاف انا الحق

آنرا که بسر باختن خویش سری نیست

۶

افغان عنادل سبب دوری گل شد

فریاد از آن ناله که او را اثری نیست

۷

در میکده دیدم بگرو خرقه زاهد

هاشا که بمسجد زخرابات دری نیست

۸

گر غیرت سینا شودم دل عجبی نیست

زیرا که چو عشق تو در آنجا شرری نیست

۹

در عشق بآشفته ملامت نکند سود

پروانه بر شمع زخویشش خبری نیست

تصاویر و صوت

نظرات