آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۰۸۶

۱

تا چند در آزاری ای دل زهوسناکی

حیف است غبار آلود آئینه باین پاکی

۲

زآلایش فطرت خاک جا کرده باین مرکز

گر تو نهی آلایش روشنتر از افلاکی

۳

از مهر بتان بگسل کاین امر بود عاطل

زین بحر بجو ساحل با چستی و چالاکی

۴

بیرون زجهان ایدل خیز آب و هوائی جو

کاتش بدورن دارم زین سلسله خاکی

۵

این خار جهانم کرد و آن رخنه بجانم کرد

از دیده و دل هر روز شاید که شوم شاکی

۶

این سلسله مویانرا وین سخت کمانانرا

سست است همه پیمان بگذر زهوسناکی

۷

از بس بی دل رفتی رسوای جهان گشتی

آشفته بنه از سر قلاشی و بی باکی

۸

عشقی بطلب سرمد تا بیخ هوس سوزد

کو شعله هستی را خاصیت خاشاکی

۹

رو عالم اکبر جو زود عشق مطهر جو

یعنی که علی عالی کامد زکی و زاکی

تصاویر و صوت

نظرات