
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۱۰۲
۱
بچم ای نهال نورس که زحسن بارداری
همه انجمن چمن کن که زرخ بهار داری
۲
بسخن شکر شکستی و هنوز در حدیثی
بنظر جهان گرفتی هم انتظار داری
۳
زچه جنس بودی ای عشق که بافت تار و پودت
زچه خم گرفته ای رنگ و چه پود و تار داری
۴
من اهرمن صفت را زکجا ندیم باشی
تو که خود زجاتم جم بزمانه عار داری
۵
نفتد زجوش جانت نشیند این تجارت
تو که زیر دیگ سودا همه روزه نار داری
۶
سوی میکده مبر رخت تو زاهد سیه کار
بفشان زباده آبی که بره غبار داری
۷
همه جادوان فریبی بفریب چشم مکحول
که زچهره گنج سازی وز طره مار داری
۸
بودت جو حب حیدر همه خاک میکنی زر
چه کنی دیگر به اکسیر که از غبار داری
نظرات