آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۱۰۶

۱

سودای تو هر شب کشدم بر سر کوئی

چون آینه هر لحظه کنم روی بروئی

۲

کی یکسر مو جان زفسون تو برد دل

کامیخته سحر تو بر هر سر و موئی

۳

امشب بکجا میروی ای سرو خرامان

کاز هر بن مژگان رود از یاد تو جوئی

۴

جز کنج در میکده ما را نبود کنج

من غیر تو هرگز نکنم روی بسوئی

۵

من خوی نگردانم و روی از تو نپیچم

ترکانه تو هر لحظه برائی و بخوئی

۶

چون عود اگر سوخته ام بوی خوشم نیست

در آه من از زلف تو آمیخته بوئی

۷

ای سینه سیمین تو مگر نقره خامی

ای دل تو در آن سینه مگر آهن و روئی

۸

ای محتسب از عاقبت خویش بیندیش

روزی که زنی سنگ تغافل بسبوئی

۹

از هو بجز از نام علی هیچ مجوئید

صوفی بعبث چند زنی هائی و هوئی

۱۰

افکنده سر آشفته بمیدان ارادت

شاید که شمارند زچوگان تو گوئی

تصاویر و صوت

نظرات