
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۱۰۷
۱
شبی چه شب بصفا بامداد نوروزی
درآمد از درم آنه بفر و فیروزی
۲
سلام کرد و جوابش بگفتم و بنشست
بگفت شکر کن اینک که وصل شد روزی
۳
بشرط آنکه ببندی در سرا برغیر
بشرط آنکه دگر شمع بر نیفروزی
۴
بشرط آنکه زهر نغمه گوش بربندی
بشرط آنکه زهر روی دیده بردوزی
۵
بشرط آنکه ننوشی شراب جز زلبم
بشرط آنکه بجز من ادب نیاموزی
۶
بشرط آنکه نگوئی حدیث غیر از عشق
بشرط آنکه زمی خرمن ریا سوزی
۷
بشرط آنکه نخوانی بجز مدیح علی
بشرط آنکه بجز حب حق نیندوزی
۸
شنیدم و بنهادم بحکم رایش سر
همان که خواست دل آشفته شد مرا روزی
نظرات