آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۱۲۰

۱

از چه ای عشق تو در سینه ما جا کردی

دل تاریک مرا سینه سینا کردی

۲

گر سر قتل نداری تو زابرو و مژه

خنجر و تیر و سنان از چه مهیا کردی

۳

خواهی ار کس نشناسد که تو خونخوار منی

ناخن از خون دلم از چه محنا کردی

۴

با خیال لب ساقی چه غم از رنج خمار

نقل و می داشتی و عیش مهیا کردی

۵

لب نهادی بلب ساغر زین رشک ببزم

لاجرم خون جگر در دل مینا کردی

۶

شعله طور بود دلبر تو خود چو خسی

وصل او را زچه آشفته تمنا کردی

۷

سرمه از خاک در میکده کردی زاهد

کور بودی زکجا دیده بینا کردی

۸

خوردی از دست علی باده ی تو چند مگر

اهل صورت بدی و رخنه به معنا کردی

تصاویر و صوت

نظرات