آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۱۳۱

۱

سرو چو نخل قامتت سر نزد چنین سهی

نیست چو سیب غبغبت میوه خلد در بهی

۲

چرخ همی نه از فسون رنگ بباخت بارهی

شیر شکار میکند حیله او به روبهی

۳

ایکه به روز و شب مرا در همه عمر همرهی

بار بمنظر نظر از چه مرا نمیدهی

۴

چون تو زسوز زخم دل از همه حال آگهی

مشک مساز بوی مو با نفس سحرگهی

۵

آشفته خاک میکده چون تو ز کف نمی‌نهی

غم نبود اگر مرا کیسه ز زر بود تهی

تصاویر و صوت

نظرات