
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۱۳۷
۱
بر دم تیغ کجت سر بنهم از خوشی
تا مگر از مکرمت دست بخونم کشی
۲
بلبل اگر بر گلی نغمه سرا شد بباغ
روی تو گر بنگرد پیشه کند خامشی
۳
دزد بود هوشیار در گذر کاروان
چشم تو ره میزند با همه بیهشی
۴
از پی صید وحوش دام فکنده به ره
مرغ دلم میپرد تا تو بدامش کشی
۵
در چمن ای شاخ گل با قد رعنا بچم
تا نکند سروناز دعوی گردن کشی
۶
در بر روی تو گل پرده خود میدرد
پیش لبت غنچه را پیشه بود خامشی
۷
شایدت آشفته وار حال دگرگون شود
از کف ساقی ما گر قدحی در کشی
نظرات