
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۱۵۲
۱
سودای تو آتش زده در رخت صبوری
از آب کجا تشنه کند صبر به دوری
۲
پای از دل اغیار برون نه که بریبی
در خانه ظلماتی ای پیکر نوری
۳
خاموشم اگر ناله من گوش تو آزرد
مردم اگر از هستی عاشق بنفوری
۴
زین داغ جگرسوز که دارم عجبی نیتس
گر خاک مزارم بدماند گل سوری
۵
خورشید بود پیش مه روی تو ذره
غلمان بهشتیست غلام چو تو حوری
۶
کفر است بجز مهر تو در کیش محبت
احباب تو را هست ولای تو ضروری
۷
ای عالم اسرار نهان پرده برانداز
کاشفته بخواند زرخت علم حضوری
نظرات