
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۱۷۱
۱
لطف با دوست نه با خصم مدارا نکنی
خون این هر دو بریزی و مهابا نکنی
۲
عاشقان راست دم و راست رو و جانبازند
قتل این قوم خطا باشد و هان تا نکنی
۳
دل ما خسته و رنجور دو چشمت بیمار
معجز عیسویت هست و مداوا نکنی
۴
بیکران بحه عشق ارچه بسی طوفان زاست
نوح با تست سفر از چه بدریا نکنی
۵
خوبرویان جهان دوست کش و دشمن دوست
دگران کرده گر اینکار تو آنها نکنی
۶
طلب ار میکنی اکسیر مراد ای درویش
غیر خاک در میخانه تمنا نکنی
۷
در میخانه بود کعبه اصحاب صفا
سجده ای طالب مقصود جز آنجا نکنی
۸
در سوایدی تو آشفته چو سودای علیست
سود خواهی تو علاج از پی سودا نکنی
نظرات