
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۱۸۳
۱
تو که از شعاع شمعش بدرون چراغ داری
زفروغ شمع انجم همه شب فراغ داری
۲
تو که پر گلست باغت زهوای لاله رویان
چه سر تفرج گل چه هوای باغ داری
۳
چه زنی چو سرو آزاد تو لاف سربلندی
که به بندگی عشقش تو چو لاله داغ داری
۴
چه بری زساقی بزم تو منت ایاغی
که زساغر دو چشمم همه دور ایاغ داری
۵
زچه روی روی به هامون بطلب مدام مجنون
تو که خیمه گاه لیلی بدرون سراغ داری
۶
شنوی زمرغ عاشق تو اگر نوای عشقی
نه زصوت بلبلی خوش نه حذر ززاغ داری
۷
ز چه رو فتادی آشفته به چاه ظلمت نفس
که ز مهر روی حیدر به دورن چراغ داری
نظرات