آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۱۸۴

۱

ای آهوی تتاری نافه اگر نداری

زآن مو چرا نگیری زآن بو چرا نیاری

۲

از آب چشم عشاق رو وام کن دو قطره

ای ابر نوبهاری باران اگر نداری

۳

از خارخار عشقت در دل اگر اثر هست

در روز تیرباران شاید که سر نخاری

۴

محصولت ار بباید تخم عمل بیفشان

فردا شوی پشیمان امروز اگر نکاری

۵

از سوختن عجب نیست نه پرده فلک را

آهی اگر سحرگه از سوز دل برآری

۶

ما کشته تخم امید در رهگذار باران

تو ابر نوبهاری بر ما چرا نباری

۷

آشفته عاشقانت از خود نمیشمارند

چون ابر اگر نباری یا همچو نی نزاری

۸

مطرب چو هست روحت ساقی چو هست راحت

حسنی چرا نسازی جامی چرا نیاری

۹

دریوزه بایدت کردت از همرهان در این ره

از حب آل حیدر گر توشه برنداری

تصاویر و صوت

نظرات