آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۱۹۲

۱

ای دلبر هر جائیم امشب بکجائی

گفتی که بیائی زچه روعهد نپائی

۲

ما دیده گشودیم و فروبسته در از غیر

تا تو زسرانگشت کرم در بگشائی

۳

چندانکه نیاز آرمت ای ترک جفاجو

چون سرو کشی تو سرو بر ناز فزائی

۴

از حلقه اوباش درآ همدم ما باش

کاخر زندامت سرانگشت بخائی

۵

من روز شمارم بخود وعید همایون

خورشید صفت نیمشب از در چو در آئی

۶

آخر تو طبیبی به مریضان نظری کن

لازم نبود کس بفرستم که بیائی

۷

آنان که نپایند مرا همدم و همدوش

آخر تو کجائی که در این بزم بپائی

۸

آن لعل شکرخند مکن بوسه گه غیر

تا کی نمکم بردل مجروح بسائی

۹

با مهر علی میروی آشفته چو در خاک

چون لاله خودرنگ هم از خاک برآئی

تصاویر و صوت

نظرات