آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۱۹۶

۱

خرابم کردی ای ساقی که دیوانه خراب اولی

نهادی چشم را بر هم که این فتنه به خواب اولی

۲

مرا صندل به سر سودن طبیبا سودکی بخشد

به دفع درد مخموران بود ساقی شراب اولی

۳

به خاک و خون تپم تا کی بکش تیغ و بکش زارم

به قتل صید بسمل لاجرم باشد شتاب اولی

۴

خطا کردم به جز عشقت اگر کار دگر کردم

خطایی رفته از دستم ولی دانم صواب اولی

۵

چه می‌پوشی به رخ پرده نه آخر آفتابستی

جهان را نور باید دادن خور بی‌حجاب اولی

۶

بگفتم غمزه‌ات بی‌حد بریزد خون اهل دل

بگفتا کار تُرک است این و باشد بی‌حساب اولی

۷

طبیبا بر لب جانانه‌ام بوسی حوالت کن

علاج درد مستسقی اگر شاید شراب اولی

۸

بیا و چهره‌کاهی کن ز درد عشق آشفته

برای سکه و اسم سلاطین زر ناب اولی

۹

به درد عشق جَهْدی کن کتاب صامتت چی بود

ترا ذکر علی آن معنی ام‌الکتاب اولی

تصاویر و صوت

نظرات