آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۱۹۸

۱

خیز و بیار زآن خط و لعلم تو مشک و می

خضرم بکن که خضر از این روست سبزحی

۲

گریان شده است ابر چو مجنون بهای های

لیلی زحی دمی بدرآ می بیار حی

۳

طی گشت دستگاه سلیمان و جم نماند

می ده که تا بساط تعلق کنیم طی

۴

یعقوب تو بگوشه بیت الحزن بمرد

خیز و بنه بخاک پدر پای یا بنی

۵

خیز و بیار باده و بوس و کنار هم

ترتیب کن قضیه ولیکن بشرط شی

۶

گر هست گوشه ای و کتابی وهمدمی ‏

بهتر زحکمرانی شام و عراق و ری

۷

بی پرده می بیار به کوری محتسب

کامد زپرده لاتخف از قول چنگ و نی

۸

می خور ببانگ چنگ و زنخدان یار گیر

این سیب به بجو چکنی نحو سیبوی

۹

چون دید ریخت جامه اخضر چمن زبر

بر او لباس قاقم پوشید فصل دی

۱۰

ساقی بیار جام پیاپی بیاد شاه

اندیشه تابکی زقضاهای پی زپی ‏

۱۱

شاهنشه عوالم امکان ولی عصر

آن حجت خدای که نازد جهان بوی

۱۲

آشفته افسری زسگان درش گرفت

او را بسی است فخر بتاج قباد و کی

تصاویر و صوت

نظرات