آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۲۰۲

۱

بردم زعشق آن لب شیرین مرارتی

سودایت آتشست و بجان زو حرارتی

۲

نبود خسارت از دل و دین گشت صرف عشق

بی مایه کس نکرده بعالم تجارتی

۳

ترکان غمزه با صف مژگان ستاده اند

تا ابرویت بقتل که دارد اشارتی

۴

گفتم بچشم خانه بسازم بغمزه گفت

حاشا که کس بآب گذارد عمارتی

۵

زاهد میان حلقه پاکان نشسته ای

گویا زآب میکده کردی طهارتی

۶

رویت بر آسمان صباحت مه تمام

بستان حسن یافت زخطت خضارتی

۷

گر بایدت خرابی دل گفت پیش دوست

ای آه من زسینه شبی کن سفارتی

۸

ای سینه دل بغمزه آن ترک مست رفت

یغمائیان زملک تو بردند غارتی

۹

آبی بزن بر آتشم ای عشق خانه سوز

کز سوز عقل و نفس عیان شد شرارتی

۱۰

دشنام تلخ زآن لب شیرین مگو بغیر

دشنام اگر چه تلخ تو شیرین عبارتی

۱۱

پیش امیر مشرق و مغرب علی که کس

جز او نیافته است بر امکان امارتی

۱۲

آشفته گو بچنگ اعادی بود اسیر

برهانش از میان باندک اشارتی

تصاویر و صوت

نظرات