آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۲۰۳

۱

هیچ دانی که چه با این دل شیدا کردی

صبر و دین طاقت و عقلش همه یغما کردی

۲

داغ عشقی زدی‌اش زان خم گیسو به جبین

رانده‌اش از حرم و دیر و کلیسا کردی

۳

می‌کشان خام شمارندم و زاهد خمار

وه که در مسجدم و میکده رسوا کردی

۴

مردمان در طلب گوهر وصلت غواص

دیده از خون دلم غیرت دریا کردی

۵

گاه فرهاد‌وَشم تلخ ز شیرین شد کام

گاه مجنون‌صفتم والهٔ لیلا کردی

۶

گاه یوسف‌صفتم جانب زندان بردی

گاه رسوای جهانم چو زلیخا کردی

۷

گاه چون ویس شدم بستهٔ دام رامین

گاه وامق‌صفتم طالب عذرا کردی

۸

گه سمندر‌صفتم صبر بر آتش دادی

گاه از پرتو شمعی ز پرم واکردی

۹

گاه خفاش‌صفت دشمن خورشید به جان

گه پرستندهٔ مهرم تو چو حربا کردی

۱۰

سوختی گاه چو قبطی تنم از شعلهٔ طور

سینه‌ام گه ز شرر غیرت سینا کردی

۱۱

گاه ناچار به درد دل بیمار و علیل

که به احیاء نفوسم چو مسیحا کردی

۱۲

داشتم میل خردمندی و دانش چندی

باز آشفته‌ام از زلف چلیپا کردی

۱۳

دل آشفته بود خانهٔ مهر حیدر

غدر تو با علی عالی اعلا کردی

تصاویر و صوت

نظرات