
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۲۱۵
۱
ره مردم بزنی هر نفس از تلبیسی
مگر ای صوفی سالوس تو خود ابلیسی
۲
هدهد از شهر سبا لاف مزن صبح و مسا
که سلیمان رود آنجا که بود بلقیسی
۳
ذره وارند هواخواه بمهرت آفاق
مگر ای جاذبه عشق تو مغناطیسی
۴
نظرت وقف نشد جز بسعیدان هرگز
مگر ای کوکب عشاق تو خود برجیسی
۵
می توفیق بکاس است مدام آشفته
تا مرا ای درم عشق تو اندر کیسی
۶
مگذر از وسوسه زاهد و صوفی ز علی
مرو از خلد گرت راه زند ابلیسی
نظرات