
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۲۲۱
۱
زاهد ز آب میکده پرهیز میکنی
تیغ ریا به سنگ فسون تیز میکنی
۲
رطل گران ز باده چو لبریز میکنی
دل را ز موج فتنه سبکخیز میکنی
۳
دل میکنی شکار به مژگان جانشکاف
جان را اسیر زلف دلاویز میکنی
۴
مطرب بزن به پرده عشاق ناخنی
گر ساز نغمه طربانگیز میکنی
۵
از زلف یار میرسی ای باده مشکبوی
ناسور دل به نفخه گلبیز میکنی
۶
نام رقیب زآن لب شیرین چو میبری
زهریست از فسون شکرآمیز میکنی
۷
آویخته به زلف تو آشفته سرنگون
تحقیق گر ز مرغ شبآویز میکنی
۸
خون عراق و فارس به یک غمزه ریختی
آهنگْ ترک من سوی تبریز میکنی
۹
آشفته گرچه وصف بتان است کار تو
مدح علی و آل علی نیز میکنی
۱۰
مدح علی چگونه کنی با زبان لال
کی وصف بحر قطره ناچیز میکنی
نظرات