آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۲۳۶

۱

باغی و فراغی و حریفی و کتابی

چنگی و ربابی و شرابی و کبابی

۲

ای رند چو امروز میسر شدت اینها

تا کی غم فردا چه حسابی چه کتابی

۳

گر یار ندیم است چه جنت چه جهنم

کار ار بکریم است چه جرمی چه صوابی

۴

گر بوالهوسی گرچه هم آغوش که دوری

گر عاشق یاری چه حضوری چه غیابی

۵

با گزلک وحدت بکن آن چشم دوبینی

بردار خودی را چه نقابی چه حجابی

۶

گر میرسد از دوست چه شهدی چه شرنگی

هست ار زلب او چه خطائی چه عتابی

۷

گر قبله حرم نه چه وضوئی چه نمازی

گر شد چو مخاطب چه سئوالی چه جوابی

۸

آنجا که کرم نیست چه سنگی و چه سیمی

چون تشنه دهد جان چه سرابی و چه آبی

۹

در آدم و حیوان محکی نیست بجز عشق

عشق ار نکند جلوه چه انسان چه دوابی

۱۰

آشفته شو و عشق علی ورز و میندیش

اینست ثوابی که نترسی زعقابی

تصاویر و صوت

نظرات