آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۲۳۸

۱

پارسی جامه بخوانید غزل‌های دری

که برید آمد و آورد زری فتح هری

۲

غازه کن چهره به هر هفت که شاه غازی

غازیان را به غزا داد صلا حمله‌وری

۳

نه همین فتح است هرات است تو را مژده وهم

که از این فتح بسی ملک دول شد سپری

۴

همت شه نه به این فتح کمین شد مقصور

مکن ای وهم در این باب تو کوته‌نظری

۵

گر عزیمت کندش عزم جهان گیر به رزم

خنگ او بگذرد از بام ثریا و ثری

۶

تیغ بر پشت نهد شیر فلک را چو به رزم

ناف هفتم ز پیش می‌کند آنجا سپری

۷

به مثل صارم تیزش چو درآید به میان

از پسر قطع کند ربطه علاقه پدری

۸

نیست بی‌جا که فلک منطقه دارد به میان

می‌کند بندگیش کرده مجره کمری

۹

گر کند خصم تو در آب چو ماهی منزل

می‌کند آب به اجزای وجودش شرری

۱۰

ور محب تو خورد زهر ز آب و حنظل

حاش لله که بودشان اثری جز شکری

۱۱

صیت عدل تو چو گردید بلندآوازه

شد حصاری به عدم فتنه دور قمری

۱۲

نوبتی گو بزند نوبت فتح و نصرت

تا کند رفع ز گوش فلک این رنج کری

تصاویر و صوت

نظرات