آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۲۴۷

۱

صبح عید است بده باده مکرر ساقی

تا بری زنگ از این قلب مکدر ساقی

۲

می بجوش آمده در خم بسبو کن هی هی

وز سبو ریز تو در جام مکرر ساقی

۳

دشمن دست خدا رفت تو دست و پا کن

مده از دست تو پیمانه و ساغر ساقی

۴

عمرها بر در میخانه زدم حلقه بدر

هان مهل تا که زنم من در دیگر ساقی

۵

داری از خاک در میکده اکسیر مراد

رحمتی تا که کنی قلب مرا زر ساقی

۶

نیست گوگرد گر احمر چه کنی شعله دود

در قدح ریز تو آن آتش احمر ساقی

۷

از کله گوشه فقرم تو سرافرازی بخش

رفته بر باد مرا گر سرو افسر ساقی

۸

سرخوش آشفته زجام می مستانه کنم

لعن بیمر همه بر دشمن حیدر ساقی

تصاویر و صوت

نظرات