
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۲۵۳
۱
بر گل آن سنبل مشکین که فراز آوردی
نافه آهوی چین را به طراز آوردی
۲
ماه و خورشید سر از چنبر حکمت نکشند
تا کمندی به کف از زلف دراز آوردی
۳
کعبه را بتکده کردی و مهابا نکنی
کعبه را پیش بت آخر به نماز آوردی
۴
ید و بیضا به کف اژدر موسی دادی
این چه سحر است که از شعبدهباز آوردی
۵
راستی پرده عشاق مرا برد از ره
زین نواها که به قانون تو به ساز آوردی
۶
عجبی نیست کنم رو به عراق ار ز حجاز
در عراقم چو عیان میر حجاز آوردی
۷
دیگرت جانب کعبه چه نیاز است ای دل
چون که بر خاک نجف رو به نیاز آوردی
۸
از در خویش مران بنده درویش شها
از جهانش تو سوی خویش چو باز آوردی
۹
مس آشفته به اکسیر محبت بگداخت
بزن اکسیر که چونش به گداز آوردی
نظرات