آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۲۵۷

۱

با من ای عشق اگر عهد کهن تازه کنی

مصحف دل که زهم ریخته شیرازه کنی

۲

حسن را بی مدد تو نبود جلوه به دل

به یکی جذبه بهر هفت تواش غازه کنی

۳

غیر می دفع خمارت نکند وقت صبوح

تا بفردای قیامت که تو خمیازه کنی

۴

پاره پوست که بر چوب ببندد مطرب

به یکی نغمه تواش ساز خوش آوازه کنی

۵

دو جهان بی تو بچشم است چو چشم سوزن

چشم سوزن که بود با تو چو دروازه کنی

۶

چار طبعی که همه مختلف آمد به مزاج

به اشاره تو توانی به یک اندازه کنی

۷

تو همان دست خداوندی معمار ازل

طرح آشفته توانی که شها تازه کنی

تصاویر و صوت

نظرات