آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۲۵۸

۱

ای ترک از تیر نظر تو آفت رویین‌تنی

شیر ار بود آهوفکن تو آهوی شیرافکنی

۲

بر برگ لاله سنبلی یا سبزه بر گرد گلی

بگرفته‌ای خاتم ز جم ای خط مگر اهریمنی

۳

ای زلف پرچین و گره بر گو کمندی یا زره

بر گردن مه چنبری بر مهر تابان جوشنی

۴

ای مو بر آن رو غازه‌ای مشک تری و تازه‌ای

با اینکه نار چهره را پیوسته در پیراهنی

۵

ای چشم فتان ساحری ای ترک غضبان کافری

در خوردن خون ماهری در جادویی بس پرفنی

۶

پیر مغان موسی بود می شعله سینا بود

از خاک پاک میکده لابد تو طور ایمنی

۷

در دیده هرگز ناییم ای شاهد هرجاییم

با اینکه تو خورشیدسان در دشت و کوی و برزنی

۸

در جلوه‌گه لیلاستی گه در نظر عذراستی

گه مظهر سلماستی شیرین گهی در ارمنی

۹

جانان جان و جان تن آرام دل و روح بدن

گفتم مگر دوری ز من چون نیک دیدم با منی

تصاویر و صوت

نظرات