
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۳
۱
بیدوست پایدار نباشد نشست ما
اما چه چاره چاره نیاید زدست ما
۲
بنشست نقش دوست و برخاست ماسوا
در بزم غیر هم بتو باشد نشست ما
۳
دل خون شده است و ریخته در ساغرم چو می
بگذر تو محتسب زچه خواهی شکست ما
۴
قتلی اگر که مست کند لاجرم خطاست
خاصه که از ختا بود این ترک ما
۵
از رشته دو زلف بتی اهرمن فریب
زنار بسته است دل بت پرست ما
۶
آشفته پی بمرتبه مرتضی که برد
بر اوج عشق ره نبرد عقل پست ما
۷
حق رتبه اش شناسد و احمد ولیک من
دانم طفیل اوست همه بود و هست ما
نظرات
Mobin T