آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۶

۱

بباغ حسن که کشت این نهال رعنا را

که دل گرفت زگل بلبلان شیدا را

۲

کمند رشته مهر بتان بتاب چنان

که سوی بادیه آری زحی تو لیلا را

۳

کشی چو سلسله اشتیاق ای یعقوب

به بیت حزن کشی یوسف و زلیخا را

۴

حدیث جوهر فرد است عقده ی اما

دهان تنگ تو حل کرده این معما را

۵

حدید شد دل خوبان تو باش مقناطیس

که برکنی ززمین کوه پای برجا را

۶

چنان بحضرت او متحد شوی ای وامق

که در درون نگری نقش روی عذرا را

۷

اگر تو عاشق شمعی بسوز پروانه

و گرنه جان پدر ترک کن تو دعوا را

۸

بخویشتن بدرد گل حجاب تو بر تو

بباغ بلبل شیدا کشد چو غوغا را

۹

میان عاشق و معشوق نیست بعد سفر

زمن بگوی حریفان دشت پیما را

۱۰

میان واجب و امکان چه بعدهاست ولی

تو آینه شو و در خویش جوی سلما را

۱۱

بشوی نقش بتان از درون سینه بجهد

که یار در تو نماید همه سر و پا را

۱۲

گرفت خاک من آشفته بوی مهر علی

بجوز تربت درویش بوی مولا را

تصاویر و صوت

نظرات