آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۷۱

۱

عقرب زلف کجت بماه قرین است

ما رسیه خازن بهشت برین است

۲

زهره چنگی که مشتریست غلامش

مشتری آن غلام زهره جبین است

۳

گفتمش از کعبه برد جانب دیرم

گفت مکن شکوه رسم عشق چنین است

۴

جم که مسخر نمود ساحت عالم

نام تواش زیب بخش مهر و نگین است

۵

عقل بسودای خال تست که از چیست

هندوی آتش پرست خلد نشین است

۶

من بدم واپسین خوشم که تو گفتی

وعده وصلم بروز بازپسین است

۷

ترک نگاهت اشاره کرد بیغما

صبر و خرد برد و نوبت دل و دین است

۸

لعل و قدت را نمونه کوثر و طوبی

باغ جمالت بهشت روی زمین است

۹

من نخورم بی لبت شراب زکوثر

زهر بود بی تو گرچه ماء معین است

۱۰

هر کسی آشفته با کسی بودش کار

حیدر صفدر ترا امام مبین است

تصاویر و صوت

نظرات