
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۸۲
۱
مرا که هجر تو در ششدر هلاک انداخت
پس از تو نرد غم عشق با که خواهم باخت
۲
زهر چه هست بپرداختیم خانه ولی
زدوست خانه دل را نمیتوان پرداخت
۳
بمزدقان برو ای باد مژگانی بر
که ترکی از تو همه فارس را مسخر ساخت
۴
بر آن نگار زرندی چه شد مسلم فارس
لوای حسن دگرباره بر عراق افراخت
۵
شد است خاک من اکسیر عشق پنداری
تنم زبوته مهرت فلک زبسکه گداخت
۶
رسد بکعبه مقصود آن طلبکاری
که پای را زسر اندر ره طلب نشناخت
۷
اگر خدای نمیخواست کردن آشفته
چرا شکنج سر زلف تو پریشان ساخت
نظرات