
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۸۵
۱
لعل شکربار یار من نمکین است
من نستانم شکر اگر نمک این است
۲
سرو بباغ است و ماه در فلک اما
سرو بکاخ من است و مه بزمین است
۳
کوه بلورین بمو زسحر شد آونگ
یا بمیان تو بسته کوه سرین است
۴
آئیه جم جمال و لعل تو ضحاک
زلف تو ماران کش از یسار و یمین است
۵
بود بهشتی بهی بدست و نگارم
سیب زنخدان نمود کان به از این است
۶
مذهب من عشق و کعبه خانه جانان
رشته گیسوی دوست حبل متین است
۷
سرو بگل ماند از خرام تو در باغ
ماه زشرم رخ تو پرده نشین است
۸
خاطر آشفته را که نیست تعلق
پیش خم طره کج تو رهین است
۹
حبل متین مرتضی و کعبه نجف دان
عشق علی کاوستاد روح امین است
نظرات