
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۱۹۰
۱
بوفایت یکی از خیل نکورویان نیست
چون گل روی تو در گلشن گلرویان نیست
۲
جویمت باز و گمانم که نه آدم باشد
هر که گم کرده ما را بجهان جویان نیست
۳
نه ره کعبه عشقت من تنها پویم
نیست یکتن زنکویان که ترا جویان نیست
۴
منکه چون شیر و شکر در تو در آمیخته ام
در مذاقم اثر از تلخی بدگویان نیست
۵
نبود عیب نکوئی تو بدخوئی تو
نیست یکتن که در این راه بسر پویان نیست
۶
آنکه دل برد پریوار و زمردم بگریخت
نبود مردم و از جنس پریرویان نیست
۷
مظهر نور علی بود خود آشفته مگر
ورنه آتش به جهان قبله هندویان نیست
نظرات