آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۹۳

۱

از این آتش که عشقت در من افروخت

سمندر سوختن را از من آموخت

۲

زند هندو از آن خود را بر آتش

که از عکس تو آن آتش برافروخت

۳

بلی این آتش از سودای عشقست

که او هم شمع و هم پروانه را سوخت

۴

نثار گوهر یکدانه ای کرد

گهرهائی که بحر دیده اندوخت

۵

سراپا آتشم آشفته چون شمع

مرا تا کسوت عشقش به تن دوخت

تصاویر و صوت

نظرات