آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۲۰۳

۱

بی‌تو نتوانم نشستن تاب تنهاییم نیست

بی‌حضورت لحظهٔ برگ شکیباییم نیست

۲

عشق و رسوایی به هم هم‌خانه آمد از ازل

عاشقم من عاشق و پروا ز رسواییم نیست

۳

سرو چون آن قامت موزون تو در باغ دید

پست شد در خاک و گفتا پای بالاییم نیست

۴

گر برآرم ناله‌ای در بوستان از شوق نو

بلبلان باغ را تاب هم‌آواییم نیست

۵

گر بفرمایند خوبان سجده بر آتش مرا

با خداوندان معنی رای خودراییم نیست

۶

گر نهی صد کوه بر کاه وجودم می‌برم

لیک اندر بار هجرانت تواناییم نیست

۷

طبع من جز بر مدیح مرتضی مایل نشد

گر شدم آشفته اما طبع هرجاییم نیست

۸

بر جحیمم کرد مالک عرضه بهر تجربت

گفت با حب علی اندر تو گیراییم نیست

تصاویر و صوت

نظرات