
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۲۱۳
۱
جلوه صبح ازل یک پرتوی از روی اوست
تاری شام ابد اندر شکنج موی اوست
۲
قاب و قوسین و کمان رستتم و تیغ دو سر
این همه اندر اشارات خم ابروی اوست
۳
کعبه و دار السلام و وادی طورو بهشت
یک مقام امن از خیل گدای کوی اوست
۴
اژدهای سحرخوار ان طره جادو فریب
دست موسائی نهان اندر خم گیسوی اوست
۵
هندوان گر میپرستند آفتاب آسمان
آفتاب و ماه و انجم یکسره هندوی اوست
۶
آفرینش بسته یک نکته از لعل لبش
معجزات انبیا در غمزه جادوی اوست
۷
حاجیان روبر هجیر و بت پرستان روبدیر
روی آشفته از این و آن همه بر روی اوست
۸
نوح و آدم را نجاتی هست از طوفان حشر
زانکه ایشان را پناه وجای در پهلوی اوست
۹
حیف باشد آبروی او بریزد پیش خصم
ای امام راستان آن را که رودرروی اوست
نظرات