آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۲۲۱

۱

ای ترک گر آزردن دلهات خیالست

آزردن عشاق زتیغ تو محالست

۲

عشاق حیات ابد از تیغ تو دیدند

بس کشتن این طایفه ایدوست محالست

۳

گر قصد بود قتل منت روی بگردان

چون موت و حیاتم بفراق است و وصالست

۴

پا تا سر او چیست همه غشوه و ناز است

سر تا قدمش چیست همه غنج و دلالست

۵

حور است پری نه ملک و ماه فرشته

کز هر چه بوهم آید برتر بجمالست

۶

حور و پری این رسم ندانند و بکویند

یا کی ملک و ماه باین خوی و خصالست

۷

گفتند حکیمان سخن از مسئله جزء

اما زدهان تو نه یارای مقالست

۸

رستم بگریزد زمصاف سپه عشق

مسکین دل سودا زده ما به چه حالست

۹

آشفته نورزی بجز از عشق نکویان

هر دین که جزا نیست همه عین ضلالست

۱۰

جز مدح علی هیچ نخوانی که حرامست

جز مهر علی هیچ نورزی که نکالست

تصاویر و صوت

نظرات