آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۲۲۲

۱

ساقی قدحی در ده از باده انگورت

مگذار بدرد سر میخوراه و مخمورت

۲

ای بلبل خوش الحان برخیز و نوا سرکن

کز پرده برون آمد آن نوگل مستورت

۳

عذری بطلب از شیخ وزتوبه بکن توبه

کز عفو کریمانه حق داشته معذورت

۴

در طارم مینائی در کاخ مسیحائی

مطرب بفکن غوغا از ناله طنبورت

۵

گو از ستم خسرو بر سر رودش تیشه

فرهاد کجا از سر شیرین بنهد شورت

۶

فسق من و زهد تو در پرده پندار است

زاهد عمل مجهول دارد زچه مغرورت

۷

دشمن شود ار عالم ما و در میخانه

خواند از سگ خویشت دوست عار است زمغفورت

۸

ساقی چ زدر آمد با ساغر پر از می

مه تابد و هم خورشید اندر شب دیجورت

۹

بر کوری دشمن هی ساقی بقدح می کن

هان عید رسید از پی کو ساغر بلورت

۱۰

عیدی همه شاید خیز جانبخش و فرح انگیز

گو شیخ که باطل شد آن آیت مسحورت

۱۱

شد غاصب حق حق امشب بدرک ملحق

مطرب بنواز از نو چنگ و نی و طنبورت

۱۲

می نشئه مسروریست و زمد عیان دوریست

آشفته تمتع گیرهان از می و منظورت

۱۳

می عشق و علی ساقی باقی همه الحاقی

منظور چو شد حیدر هم نار شود نورت

تصاویر و صوت

نظرات