آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۲۴۶

۱

چون نسیم از برم آن ماه بناگاه گذشت

بر من آن رفت که بر شمع سحرگاه گذشت

۲

نیمی از آن خم گیسو بکفم بود و گرفت

آه از آن عمر درازم که چه کوتاه گذشت

۳

بوی پیراهن یوسف نشنیدم و دریغ

همه عمرم چو گدایان بسر راه گذشت

۴

واعظ از طول قیامت چکنی قصه برو

آزمودیم و همه روز بیک آه گذشت

۵

مرک چون تاختن ارد به بنی نوع بشر

بر گدا نیز همان رفت که بر شاه گذشت

۶

سیخ کمانا چه بزه میکنی از ناز کمان

وه که از کوه گران غمزه جانکاه گذشت

۷

لیلی از حالت مجنون چه بپرسی که چه شد

سایه وار از پی تو بوده و همراه گذشت

۸

گفتی ای ماه دو هفته که مهی در سفرم

سالها بر من آشفته در این ماه گذشت

۹

از فراق تو پناهم بدرشاه نجف

آنکه از نه فلکش پایه درگاه گذشت

تصاویر و صوت

نظرات