
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۲۷۷
۱
رعنا غزالم فصل بهار است
مشکوی گلزار رشگ تتار است
۲
تا کی چو نرگس مخمور باشی
در جام لاله می خوشگوار است
۳
بر عمر رفته افسوس تا چند
عید نو آمد عمر دو بار است
۴
ابرست و ژاله باغ است و لاله
این میفروش و آن میگسار است
۵
گل پادشه وار بنشسته بر تخت
شد آن که گفتی شوکت به خار است
۶
خوشبو نسیمی آمد زبستان
گوئی بر آتش عود قمار است
۷
ساقی زدوری کن عمر تازه
کاین دور دوران بی اعتبار است
۸
از جم چه جوئی جام می آورد
زر یا سفالین زو یادگار است
۹
در کش پیاپی جام لبالب
دوران نگوئی بر یک مدار است
۱۰
از جان فرو شو رنگ تعلق
کاین گرد هستی در ره غبار است
۱۱
نوروز آمد فیروز و خرم
از فر حیدر چون تاجدار است
نظرات